بیش از نیم قرن پیش یعنی دقیقاً در تابستان ۱۹۵۹، شهر ژنو سوئیس، کنفرانسی علمی را برگزار نمود. در این نشست، یک فرانسوی میانسال از دانشگاه سوربُن، توجه اندیشمندان حاضر را به خود جلب کرد. کربن که پیشتر یک کشیش بود، در این کنفرانس تاکید کرد که “تمامی مذاهب عمر خود را سپری کردهاند و فقط یک مذهب مانا خواهد بود و آن تشیع است و دلیل آن، در اختیار داشتن نسخهای ویژه برای احیای زندگی معنوی در دنیای امروزی است” اما آن نسخۀ ویژۀ رهاییبخش که هانری کربن از آن سخن میگفت کدام بود؟
آن ایده یا شخص شیعی، چه بود که در بحبوحۀ یأس و پوچی دنیای مدرن، نوید احیای زندگی معنوی را به ارمغان میآورد؟
پاریس، ۱۹۰۳
زمستان سرد، سایهاش را بر شهر گسترانیده است.
کودکی به نام هانری، در خانوادهای متدین چشم به جهان میگشاید.
گویی از همان ابتدا، روحی جستجوگر در او دمیده شده است. سوالات بیشماری ذهن کنجکاو او را به خود مشغول میکنند: “معنای زندگی چیست؟ رابطه انسان با خدا چگونه است؟ آیا راهی برای رهایی از رنج و پوچی وجود دارد؟”
هانری در سایۀ آموزههای کاتولیک بزرگ میشود.
اما در اعماق وجودش، تشنۀ حقیقتی عمیقتر و نابتر است. کتابخانۀ پدر، پناهگاه او در جستجوی پاسخهاست. او در میان انبوه کتابها غرق میشود و به دنبال گمشدۀ خود میگردد.
در میانۀ راه، دانشگاه سوربن، دریچهای به سوی دنیای جدیدی است. هانری در این دانشگاه، فلسفه را با تمام وجود در آغوش میگیرد. افلاطون، ارسطو، دکارت و کانت، هر یک دریچهای به سوی دنیای اندیشه را به روی او میگشایند. اما هنوز، عطش حقیقت در او فروکش نکرده است.
کربن در ادامۀ جستجوهایش به دنبال حقیقت، با کتب شرق اسلامی آشنا میشود. این آثار، مانند نوری از مشرق، تاریکی ذهن او را روشن میکند. و در جستجوی آموزههای عمیقتر، راهی سفری پرماجرا به شرق میشود:
استانبول، دروازهای به سوی دنیای اسلام
هانری در این شهر با آثار و خدمات علمی اندیشمندان مسلمان شیعه آشنا میگردد. مطالعات او در زمینۀ اسلام شیعی، او را به این مذهب جذب میکند.
گویی پازل زندگی او در حال تکمیل شدن است…
هانری کربن، ایرانشناس و اسلامپژوه نامدار، اگرچه در فرانسه زاده شد و پرورش یافت، اما کوچهباغهای ایرانی چنان تاثیر عمیقی بر او گذاشت که ایران را وطن معنوی خود میدانست.
برخلاف دیگر مستشرقان که اسلام را از دریچۀ اهل تسنن میدیدند، کربن با سفر به ایران و معاشرت با بزرگان شیعه، اسلام را از منظر تشیع دریافت کرد. این نگاه جدید، دریچهای نو به سوی فهم عمیقتر اسلام به روی او گشود.
کربن شیفتۀ فلسفۀ اشراق سهروردی شد و آن را نقطۀ عطفی در سیر اندیشۀ خود میدانست. او همچنین به فلسفۀ اسلامی و عرفان شیعی علاقهمند گشت و در این زمینهها آثار تاثیرگذاری را به نگارش درآورد.
هانری کربن را میتوان پلی میان شرق و غرب دانست. او با تلاشهای خود، اسلام شیعی و باور مردم را به غرب معرفی کرد و در شناخت و فهم این مفاهیم در غرب نقشی مهم ایفا کرد.
محفل اصحاب تأویل، در زمستان ۱۳۳۷ در تهران، جمعی از روشنفکران و اندیشمندان را گرد هم میآورد. علاقه زیاد کربن به آشنایی با حقایق تشیع بیش از همه او را مصمم به قرار گرفتن در جلسات علمی شیعی میکرد، او در این محفل با علامه سیدمحمدحسین طباطبایی آشنا میشود. این دیدار، طلوعی در افق اندیشۀ کربن بود که او را در دریای اندیشههای شیعی علامه غرق میکرد.
گفتگوهای کربن و علامه طباطبایی، تبادل نظر شرق و غرب، نغمهای ناآشنا در فضای فکری آن زمان بود و کربن که شیفتۀ اندیشههای علامه شده بود، این آشنایی را نقطۀ عطفی در زندگی خود میدید.
محفل اصحاب تأویل فقط به این دو شخصیت محدود نمیشد. سیدحسین نصر، محمدکاظم عصار، مرتضی مطهری، ناصر مکارم شیرازی و دیگر اندیشمندان نیز در این محفل حضور داشتند و به گفتگو میپرداختند.
سیدحسین نصر معتقد است گفتگوهای این محفل، در قرون وسطی سابقه نداشته است.
کربن بعد از دیدار اول با طباطبایی ابراز علاقه به رابطۀ بیشتر با بزرگان شیعه میکند تا بتواند گمشدۀ خود را بیابد.
او بعد از بازگشت مجدد از پاریس در جلسۀ دوم به وضوح اعلام بر پیدا کردن گمگشته و نسخۀ الهی زندگی خود کرد و در این جلسه با بیان گزارشی از سخنرانیاش در کنفرانس ژنو با موضوع امام منتظَر حضرت مهدی، ابراز کرد که این موضوع برای دانشمندان اروپایی که در آن جلسه حضور داشتند، کاملاً تازگی داشت!۱
شیفتگی او نسبت به امام منتظَر کاملاً آشکار بود. تا جایی که مصطفی ملکیان فیلسوف روشنفکر ایرانی با وجود انتقاد از او، هانری کربن را فیلسوفی امامزمانی معرفی میکند!
کربن که عمری با خاورمیانه و ایران درهم تنید، وجود اعتقاد به امام زنده به عنوان واسطۀ بین خدا و انسان در باور شیعه را مبنای مهمی بر پویا و زنده بودن این مذهب میدید. نظریهپردازی او بر این پایه استوار بود که امامت شیعه، تنها نهادی است که پوششی از دوام و استمرار بر تن حقیقت کردهاست. به گفتۀ او “سلسلۀ امامان در تشیع به مهدی ختم میشود. او در سنین خردسالی پنهان شد، اما هنوز زنده است و باید تا آخرالزمان چنین باشد، عدل خدا چنین است تا زمین بدون امام نشود.”
کربن فرانسوی گویی در لحظۀ کشف محبوب و منجی خود نوشته است: “نام او محمد المهدی المنتظَر است. مهدی در آخرالزمان برای یک عصر طلایی قبل از قیامت به میان مردم بازخواهد گشت، او جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد، همانطور که از ظلم پر شده است. المنتظر همان امید است.”
اینجا در مصاحبهای نادر از کربن که شاید برای اولین بار میشنوید، شیفتگی او نسبت به آخرین امام شیعیان به روشنی نمایان است:
{امام دوازدهم، امامی است که تجلی زمینی زنجیرۀ ۱۲ نفری از کسانی را تکمیل میکند که به همراه پیامبر و دخترش فاطمه زهرا، آنها را با عنوان چهارده معصوم میشناسیم.
او امامی است که در ۵ سالگی در همان شبی که پدرش در عنفوان جوانی از دنیا رفت از نظرها ناپدید شد.
امام غایب عصر ما، هم در گذشته حاضر است و هم در آینده.
این آینده، همان روز ظهور اوست که با رخدادش، سحرگاه قیامت طلوع خواهد کرد؛ او از حواس ما غایب، اما در دل پیروانش حاضر است.}
کربن، با فهم عمیقی که از معارف اسلامی برگرفته بود، به نتیجهای قاطع دست یافت: فهم اسلام، بیگمان از پنجرۀ تشیع، دارای شفافیت و درکی آسانتر است. و آنطور که خودش به علامه طباطبایی گفته است: “سعی کرده همچون سفیری در کنفرانس ژنو، مفهوم مهدویت را آن گونه که شناخته، به دنیای دانشگاهی و روشنفکران عرضه کند.”
یافتههای او از امام منتظَر آنچنان او را شیفته کرده بود که سیدحسین نصر رییس کرسی مطالعات اسلامی دانشگاه جورج واشنگتن میگوید: «من به اتفاق هانری کربن دو یا سه بار به احترام حضرت قائم به مسجد جمکران رفتیم. حضور کربن در فضای جمکران همراه با تغییر حالت بسیار عمیقی بود که من در هیچ کجای دیگر در چهرهٔ او ندیده بودم. گویی کربن در عالم دیگری فرو رفته بود، ارادت هانری کربن به حضرت قائم واضح بود و کربن ایشان را مرشد معنوی خود می دانست.»
{ مصاحبه سید حسین نصر:
کربن هر گاه میخواست درباره شیعیان صحبت کند، میگفت: “ما شیعهها…” }
این دیدگاهها درباره اصل امامت به خصوص توجه او به شخص امام دوازدهم شیعیان، ذهن را وادار به تأمل میکند: آیا این کشیش کلیسای کاتولیک و پروتستان شیعه شده بود؟
تا به امروز شواهد روشنی مبنی بر تشیع هانری کربن یافت نشده؛ اما فرزند علامه طباطبایی تعریف میکند: یک روز پدر رو به ما کرد و گفت: “این پروفسور کربن به اسلام مؤمن شده ولی نمیتواند ایمانش را به زبان بیاورد” چند روزی گذشت تا اینکه کربن در یک کنفرانس خارجی سخنرانی پرشوری دربارهٔ امام زمان ارائه نمود. پدر وقتی فهمید، گفت ”نگفتم این پروفسور مؤمن به اسلام شده و فقط نمیتواند صریحا اعتراف کند؟”
همچنین علامه به یکی از شاگردان خود گفته بود: “کربن دعاهای صحیفۀ مهدیه را میخواند و میگریست.”
در مسیر زندگی هانری کربن نقطۀ پر رمز و رازی خودنمایی میکند: نیاز عمیق انسان به یک واسطه برای ایجاد ارتباطی ارزشمند با خداوند، حتی در بحبوحهٔ اضطراب دنیای مدرن و در قلب کشوری غیر مسلمان، روح جستجوگر انسان را به امامی زنده و حاضر میرساند.
امام حاضری که به واسطهٔ وجودش، یک دانشمند مسیحیِ فرانسوی جانی دوباره گرفت.
منابع:
- فدایی مهربانی، ایستادن در آن سوی مرگ، ۲۵
- شایگان ۱۳۷۳، ص. ۲۱–۲۲.
- شایگان ۱۳۷۳، ص. ۲۵–۲۴.
- فدایی مهربانی، ایستادن در آن سوی مرگ، ۵۶ و ۵۷
- شیعه (مجموعه مذاکرات باهانری کربن)، ص۲۴- ۲۷، بااندکی تلخیص و بازنویسی
- https://www.ibna.ir/news/260254
- کربن، هانری، تاریخ فلسفه اسلامی، دکتر اسدالله مبشری، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۱.
- آفاق حکمت در سپهر سنت (گفتگو حامد زارع با سید حسین نصر) صفحه ۲۱۲
- مجله معارف، آبان و آذرماه ۱۳۹۰، شماره ۸۸، گفتگوی شرق و غرب