با مروری بر شهدای کربلا به نامی برخوردم
نامی آشنا، با پسوندی از دیار ایران
اَسلَمدیلمیِقزوینی، شهیدی از شهدای کربلا با طبعی بلند و شاعرپیشه!
اما چگونه؟!
چگونه داستان زندگی اسلمِ ایرانی، شاعر و کاتب فارسی-ترکی زبان به کربلا گره میخورد؟
منابع موجود گویای این است که اَسلَم از حوالی دیلمِقزوین بوده که در کشاکش ورود نیروهای اسلامی به ایران اسیر میشود
وی بعد از مدتی اسارت، به دست امام حسین(علیهالسلام) آزاد شد اما همچنان وفادار در کنار ایشان ماند
تا اینکه در صحرای کربلا سلحشورانه از امامش دفاع کرد و در آخر، سر در دامان ایشان چشم از دنیا فروبست
یاران امام حسین(علیهالسلام) آنچنان که باید شناخته نشدهاند و نامشان در میان ورقهای تاریخ کربلا نادیده گرفته شده، اما ردپای حضور«اسلمدیلمیقزوینی» در بسیاری از اسناد تاریخ وجود دارد
برای مثال در یادداشتهای علامهمجلسی موجود است که این غلام ترک تنها کسی بود که امامحسین(علیهالسلام) پس از قصهٔ جانسوز حضرتعلیاکبر سرش را به بالین گرفت
و آنچه بیش از همه دربارهٔ این شاعر ایرانی خودنمایی میکند رجز پرمعنا و خالصانهٔ او است که به گفتهٔ پژوهشگران یکی از زیباترین رجزهای روز عاشورا است
امیری حسین و نعم الامیر
سرور الفؤاد البشیر النذیر
این بیت تنها گوشه ای از رجز زیبا و محکم اسلمدیلمیقزوینی، شهید ایرانی کربلا است
۱۲ .شاید بتوان گفت داستان اسلم اینگونه تمام میشود:
یک ایرانیِ دلدادهٔ حسین علیهالسلام یکی از هفتاد و دو شهید بزرگوار کربلا…