حکایت مرد صابونی

بیشتر اوقات، لقب حاصل یه داستانه. خلاصه یه رفتار و نماد یه ویژگی که شخص از خودش نشون داده.
لقب‌ها روایت‌گرند. بر خلاف اسامی.

داستان عطار بصراوی هم همین‌طوره. عطاری که دکه‌اش در بصره بود و اون زمان هنوز لقبی نداشت.
عطار، لقبش رو از امام عصر دریافت کرد. این هم کم افتخاری نیست. نه؟ اما شاید بهتر باشه بشنویم که چه شد این لقب بر گرده عطار نشست.

در قسمت دوم از مجموعه #شرف_تشرف داستان عطار بصراوی رو بازگو کرده‌ایم. داستان مردی که تا لب چشمه رسید، اما…

ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم

بنده را نام خویشتن نبود
هر چه ما را لقب دهند آنیم

گر برانند و گر ببخشایند
ره به جای دگر نمی‌دانیم

هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *